توی فرودگاه مشهد، قسمت امنیت پرواز، دستگاهی که با اشعه، محتویات داخل ساک/کیف رو بررسی می‌کنه، برخلاف قدیم، تصویر رنگی نشون می‌ده! زمینه‌ی تصویر دستگاه، شیری رنگ‌ه، ساک و لباس و اجناس غیر فلزی رو سبزِ زنده نشون می‌ده، وسایل فلزی رو نارنجی و قرمزِ تند. تصویری که نشون می‌ده خیلی گرافیکی و باحال‌ه! انگار با آبرنگ رنگ شده! یه محدوده‌ی محوی از وسایل مشخص‌ه و رنگ توی یه نقاطی پر رنگ‌تر و توی یه نقاطی کم‌رنگ‌تره!

واقعا طراح این دستگاه آدم خوش ذوق و خوشحالی بوده. کِیف کردم اصلا! بخصوص اون موقع که متصدی دستگاه از دیدن این گرافیک زیبا هیچی نمی‌فهمه و کل کیف آدم رو بیرون می‌ریزه! بعد می‌بینه اون بُردِ عجیب غریب، یه جعبه‌ی شیشه‌ای آی‌پاده که دختره آداپتور و سیم شارژرش رو خیلی مرتب و پاپیون زده توش گذاشته. بعدم اگه کیف‌ها مثل کیف من عمق داشته باشه دستش رو تا آرنج تو کیف آدم می‌کنه هم می‌زنه! خدا قبول کنه ایشالا!

فرودگاه مشهد با دقت و وسواس بیشتری از فرودگاه تهران وسایل رو می‌گردن.

یه برنامه‌ی اذان‌گو دارم که علاوه بر زمان اذان، مدتی قبل از قضای نماز هم هشدار می‌ده. قبلا این زنگ هشدار، صدای صلوات بود، بعدا عوضش کردم و یکی از صدای هشداری که داشت رو گذاشتم که از قضا شبیه به صدای هشدار قبل از انفجار بمب‌ه! یه همچین صدایی‌ه مثلا!

تازه کیف و وسایل رو از روی میز قسمت امنیت پرواز جمع کرده بودیم که موبایلم برای قضای نماز هشدار داد!
وقتی دو سه نفری با یه حالت تعجبی برگشتن به سمت من نگاه کردن، تخیل من دید که یکی بچه‌های سپاه در اقدامی جان‌نثارانه، با سرعت آهسته، واکاشی‌زوما طور(دروازه‌بانی در فوتبالیست‌ها) شیرجه می‌زنه و ۳ تومن موبایل بی‌زبون رو از دست من می‌گیره و باهم روی زمین فرود میان!

معلومه که همه زیاد فیلم می‌بینن!

حالا من هم خنده‌م گرفته بود، هم دست‌پاچه شده بودم می‌خواستم زودتر صداش رو قطع کنم. وضعیت مضحکی بود خلاصه! جاتون خالی!