من و من با خودمون تکرار میکنیم قواعد رو. با خودمون حرف میزنیم؛ پس اگر فعل جمع به کار میبرم با خودم و خودم هستم. شما هم دوست داشتید میتونید به جمع ما بپیوندید. :)
***
قیافهم بچهگانه و سادهست. این سادگی و سکوت، بعضا آدما رو به جایی میرسونه که خودِ خالیبند یا قشنگتر بگم خیالبافی با صدای بلند، خودِ چاپلوس، خودِ خیانتکارشون رو نشون میدن و اگه صبر کنیم و به سکوت کردن ادامه بدیم قطعا خودافشاییهای دیگهای رو هم انجام میدن. این نوع نگاه بازیگرانه به رفتار آدما شاید نگرش منفیانگارانهایه. شاید واقعا اما این بازی بازیگران زیادی داره!
یه سری نشونه مثل شکلِ حرکت دادن بدن(زبان بدن)، رفتارهای قبلی، استفاده از چه ادبیاتی، سکوت کردن و ... حس ششم ما رو هدایت میکنه به سمتی که رفتار اون آدم رو به کاری تعبیر کنیم که حس میشه نه در ظاهرش دیده میشه.
حالا قرار نیست بشینیم آدما رو ارزیابی کنیم و عکسالعمل نشون بدیم، نه. به خودمون توجه کنیم. به شکل بدنمون دقت کنیم. شکلی که تو حالتایی که راحت نیستیم بهش میدیم. خودمون رو جمع میکنیم، دست به سینه میشینیم، ولو میشیم یا هرچی.
آگاهانه رفتار کردن سخته ولی کمک میکنه بعدا موقع ارزیابی، یادمون بیاد خب من اینطوری بودم، اونطوری بودم یا نبودم؛ به عنوان کسی که روبروی خودمون میشینیم، بتونیم ببینیم خودمون رو.
ما میتونیم در تعامل با افراد هر قسمتی از شخصیتمون رو که دوست داریم نشون بدیم یا ندیم اصلا، اما آگاه باشیم. تو لحظههای حساس حرفها و تعاملات به چرایی رفتار خودمون و بقیه فکر کنیم.
اما یادمون نمیره که من اول خودم رو در آغوش میگیره و نوازش میکنه بعد وقتی اشکالات خودم رو در نظر میگیره، خودم بیشتر همراهی و کمک میکنه تا بهتر بشه.
من خودم رو میبخشم، تحلیل میکنم و چرخهی رفتار دوباره تکرار میشه.