حتی اسم کافه را هم نشنیده بودم. یک انگیزه‌ی نیمه جانی بود که بعد از دو ماه، از خانه بزنم بیرون. یک ربع بیست دقیقه‌ای زودتر رسیدم. شیشه‌های دودی کافه از بیرون چیزی را نشان نمی‌داد. در را هل دادم و رفتم تو. بوی قهوه و سیگار و عود، ترکیب جالبی نبود ولی الان، وقت عوض کردن جا نبود.

شلوغ بود. با اینکه زنگوله‌ی آویزان پشت در با آمدن من به صدا درآمده بود ولی هرکس یک دومی داشت که روبرویش نشسته بود و توجهی به من نمی‌کرد. همین باعث شد راحت باشم.
در حالی که مِنو را وارسی می‌کردم، دوباره صدای باز شدن در آمد.

آیدا در اتاق را مثل همیشه بی‌ملاحظه باز کرد و گفت: سیب تو آب هویج... تو چقدر مرتبی پسر! یعنی اگه منم مثل تو بودم مامان صد باره شوهرم داده بود.

وقتی سر میز نشست دیدم چقدر بچه‌سال‌تر از عکس‌های سلفی‌‌ش است. بگویی نگویی قیافه‌ی سه‌رخ‌ش هم قشنگ‌تر.

is typing...

- یه عکس از خودت برام بفرست آیدا. دلم برات تنگ شده!
ببین یه عکس آدمیزادی باشه‌آ. سوراخ گوش و دماغت برام ارزشی نداره. هیولا هم نشو توروخدا هالووین نیست.


* سلام
- سلام، خوبید؟
* خوبم ممنون.
کیفش را از شانه‌اش درآورد و کنار صندلی گذاشت.
* خیلی وقته اومدید؟
- نه تازه اومدم. 

با عکساتون فرق دارید.
* شما هم همینطور

پیشخدمت ظرف ادویه و قاشق/چنگال را کنار گذاشت و ظرف سالاد را وسط میز.
دخترک یک چنگال جلوی من کنار ظرف سالاد گذاشت و یک چنگال برای خودش برداشت.

- آیدا من می‌شورم ظرفا رو! برای من یه قاشق چنگال دیگه بیار!
+ کسی تا حالا بهت نگفته پسر، خوب نیست انقدر پاستوریزه؟ سرِ تو، فک کنم بابا پسر می‌خواست، مامان، دختر؛ تو اینطوری شدی! سر منم لابد هردوشون پسر می‌خواستن قسمت نشد!


* چرا نمی‌خورید؟
چنگالم را در کاهوها فرو کردم.
* راستش من می‌خواستم بگم... ناراحت نشیدا...
- از چی؟
* می‌خواستم بگما ولی می‌خواستم یه بار از نزدیک ببینمتون. اگه می‌گفتم من هنوز دانشگاه نرفتم، شاید نمی‌اومدید...

- آیدااااااااااااا! چرا گوشه‌ی کتابام نوشتی؟ دیگه نمی‌دم کتابامو بهت! تو که می‌دونی من چقدر حساسم رو کتابام!
+ آخ روزبه یعنی یه دوست دختر دبیرستانی گیرت بیاد، کنار کتابات قلب بکشه با تیر سه شعبه! چشم و ابروی شهلااااییی... آی من بخندم!


* شما حالتون خوبه؟ اصلا فکر نمی‌کردم موضوع مهمی باشه. چند ماه دیگه کنکوره. درصدامم خوبه. ایشالا شریف قبول می‌شم میام پیشتون...


- آیدا توروخدا! اون سر دنیا چه خبره آیدا؟!

***

is typing...
- این چه ریختیه؟

is typing...
+ رفتم جزو دار و دسته‌ی نیویورکیا! از دوست دختر دبیرستانی‌ت چه خبر؟