دستش رو روی پیشونیم میذاره و میگه: داغی، رنگ رخسار و سرِّ درونت هم که زرده! خوبی؟
وا میرم؛ مثل کسی که گوشهی دامنش از دستش رها میشه و میوههایی که جمع کرده یک باره میریزه. سرمو میذارم رو پاش.
گیرههای موهام رو باز میکنه و دست توی موهام میکنه و میگه چشماتو ببند، آروم آروم نفس بکش. دستش توی فر موهام گیر میکنه و خیلی بیتوجه میکشه.
بلند میشم و محکم میخوابونم تو گوشش.
- اوی چته وحشی!
+ دلم خنک شد!
دوباره سرم رو میذارم روی پاش و اون هم دوباره منو نوازش میکنه!
- میدونم کاراتو انجام ندادی. لحنش رو شبیه اون تبلیغ خرید شارژ الکترونیکی میکنه و میگه میدونم کار داری، میدونم از برنامهت عقب افتادی! یه مدت رهاش کن. تمرکز کن روی کارهای دیگهت و سعی کن انرژی مثبت بگیری. دوباره برو سراغش.
+ به قول این فیلسوفای نزدیکا کاش میشد سرنوشت رو از سر نوشت.
- تو از سر بکش! ننویس به نظرم!
+ میخوام هورت بکشم! این پرت و پلاها چیه که میگی؟
- خره! از نوع اصفهانیش البته! اگه جدی باشم و هی به خاطر انتخابت سرزنشت کنم خوبه؟
+ من نمیتونم انقدر بیخیال باشم.
- پس بذار یه مدت من بِرونم ماشینت رو!
بلند شد و شبیه کسی که میخواد توی آب شیرجه بزنه، دستاشو در بالای سرش بهم چسبوند و توی بدن خوابیدهی من شیرجه زد.
رفت توی اتاق فرمانم. تند تند دکمهها رو فشار میداد و دستوراتشو پشت هم میخوند: الان دیگه میری میخوابی. چیلیک چیل چیل چیلیک.(مثل تایپ کردن اغراق آمیز معظمی هم میزنه دکمهها رو!) این خاطره رو هم شیفت دیلیت میکنیم. آهان! این مشکل رو هم میذاریم ناخودآگاه روش فکر کنه.
چیلیک چیل چیل چیلیک...
توکل انجام شد!
سیستم کنترل خودکار بدن در شب فعال شد.
* ضربان؟
** ۷۰ اوپ در دقیقه
* تا ۶۰ اوپ بیار پایین!
** انجام شد.
* فشار خون؟
** ۱۲ روی ۸.
* تا ۱۱ میتونی پایین بیاری!
** انجام شد.
* دمای بدن؟
** ۳۷ درجهی سانتی گراد
* تا ۳۲ درجه میتونی کم کنی.
** انجام شد.
* کاپیتان صحبت میکنه. در حال فرود به خواب عمیق هستیم. اعضای محترم لطفا فعالیت خود را به حداقل برسانید.