توی چرایی و چگونگی نظر دادن باید نظر مثبت/تشویقی و منفی/انتقادی رو از هم تفکیک کنیم چون مسائل متفاوت و بعضا متناقضی دارن. برای همین توی دو بخش نوشتم. این نوشته دربارهی نظرات منفی یا انتقادیه. نوشتهی قبل دربارهی نظرات مثبت یا تشویقی بود.
[اندکی چرایی] اولین موردی که همیشه قبل از نظر دادن باید بهش توجه کرد اینه که چه لزومی به نظر دادن هست؟ اینجا باید بگم اصلا لزومی نداره که انتقاد کنیم! اصلا! چرا؟ چون خیلی از ما نمیدونیم چطور باید انتقادمون رو مطرح کنیم و بار منفی روانی که مطرح کردن نادرست انتقاد برای مخاطب داره، بیش از اینکه کمک کنه، مانعه. اون آدم توی موضع تدافعی میره[وقتی موضع ما تهاجمیه!] و نمیتونه منصفانه و بیطرف به موضوع نگاه کنه.
حالا!
اگه کسی اومد یه چیزی جلوی ما گذاشت و نظر ما رو پرسید چی؟
یا اگه فکر میکنیم واقعا لازمه بگیم؟
[اندکی چگونگی] اول از همه از خودمون بپرسیم ما چقدر صلاحیت و دانش در مورد موضوعی که میخوایم انتقاد کنیم رو داریم؟ اگه از ما نظر خواستن، پس به نظرشون ما صلاحیت لازم رو داریم؛ نیازی نیست به این موضوع فکر کنیم! :)) پس میتونیم این مرحله رو به عنوان مرحلهی صفرم در نظر بگیریم.
همیشه تغییر از خود ما شروع میشه!
اول از همه مطمئن بشیم که با خودمون صادق هستیم. یعنی فقط میخوایم به فرد مقابل کمک کنیم؟ فقط! یا قراره در پشت این کار خودمون رو هم مطرح کنیم؟
این ذهنیت بهمون کمک میکنه تا کلمات بهتری انتخاب کنیم و طرف مقابل وقتی حس کنه که ما توی بیان این انتقاد منافعی نداریم و صرفا قصدمون بهتر کردن اونه، راحتتر قبول میکنه.
دوم اینکه مطمئن باشیم حال خودمون خوبه! از کسی عصبانی نیستیم، به اندازهی کافی خوابیدیم، شکممون سیره، خلاصه میتونیم به خودمون مسلط باشیم که در مرحلهی بعد بتونیم مهربون باشیم و بیشتر همدلی کنیم! وقتی آروم و مهربون باشیم آدمها خودشون رو بیشتر کنترل میکنن تا حداقل در ظاهر معقول و آروم به نظر بیان. اما این منوط به اینه که ما مرحلهی اول رو هم در نظر داشته باشیم تا تاثیرگذار باشه.
سوم اینکه اگه واقعا قصد داریم به طرف مقابل کمک کنیم، انتقاد رو به طور خصوصی مطرح میکنیم؛ نه جلوی همه. وقتی کسی رو تحقیر میکنیم نباید انتظار داشته باشیم محترمانه باهامون برخورد کنه.
چهارم اینکه اگه واقعا میخوایم انتقاد سازنده انجام بدیم، از زمانی که این انتقاد به ذهنمون میاد، یه روز صبر کنیم بعد مطرح کنیم. این یه روز، حساسیت موضوع رو برامون کم میکنه و با ذهن آرومتری میتونیم کلمات لازم برای مطرح کردن انتقادمون رو پیدا کنیم.
پنجم اینکه دقیق و شفاف حرف بزنیم. «این قسمت از این کاری که کردی، اشتباهه، نتیجهی خوبی نداره، درستش اینه!». قسمت جالب این قسمت اینه که دربارهی رفتار با بچهها هم این صدق میکنه. وقتی با کسی کلی حرف میزنیم، نمیفهمه که باید چی کار کنه! مثلا وقتی دعوا میکنیم مستقیم یا غیرمستقیم میگیم تو آدم بدی/مزخرفی هستی! کلماتی مثل بد، خوب، عالی، افتضاح، خوشگل، زشت، کیفی هستن و تو هر دورهی سنی برای آدمها مبهمن. هرکی یه برداشتی داره. حد و مرزش مشخص نیست.
تازه! به فرض که اعتماد به نفس طرف مقابل هم خدشهدار نشه، چی کار میتونه بکنه؟ نفهمیده چی غلطه که تصحیحش کنه. در نتیجه انتقاد رو کاملا واضح، دربارهی یه قسمت مشخص از رفتار مطرح کنیم.
ششم اینکه محدودیتهای انسانی رو هم درنظر بگیریم. به بیان دیگه منصف باشیم. آرزوهامون رو در قالب انتقاد از دیگران مطرح نکنیم. مخاطبمون غول چراغ جادو نیست!
خب امیدوارم به اندازهی کافی تونسته باشم از سختیِ انتقاد کردنِ سازنده بگم!
برای کامل کردن موضوع، خوبه که دربارهی انتقادها و فیدبکهایی که به سرویسهای اینترنتی میدیم هم چند تا نکته رو بدونیم.
معمولا این انتقادها یا بازخوردهایی که به سرویسهای مختلف اینترنتی میدیم چهره به چهره نیست. علاوه بر این، سرویسدهندهها همیشه این امکان رو برای کاربرها ایجاد میکنن که نظراتشون رو بگن. پس خوبه که همیشه به این سرویسها فیدبک بدیم.
مهمترین نکته توی اینطور فیدبک دادن اینه که منتظر نباشیم همین فردا تاثیر حرفمون رو ببینیم. چون معمولا تیم توسعهدهنده یه سری اهداف و نظرهایی دارن، کاربرهای دیگه هم نظراتشون رو میگن، در نتیجه جمعبندی بین نظرات ممکنه طول بکشه و به مذاق ما خوش نیاد.
نکتهی مهم دیگه اینه که اینجا هم کلیگویی نکنیم!
اگه اشکالی در برنامه هست باید روندی که منجر به بروز مسئله شده رو بگیم. مثلا اول اینجا رفتم، این رو زدم، بعد رفتم اونجا، اون رو زدم و ... بعد بگیم که انتظار داشتیم چه نتیجهای بگیریم و حالا که اشکال داره چه نتیجهای گرفتیم. حتی اگه کمک میکنه، از صفحه عکس یا فیلم بگیریم و بفرستیم. روند پیدا کردن و حل مشکل سریعتر انجام میشه.
اگه درخواست اضافه شدن قابلیتی رو داریم کافیه خود اون قابلیت و لزومش رو توضیح بدیم و نیازی به تهدید و فحش و ... نیست. اگه حجم درخواستها توی مدت طولانی زیاد باشه معمولا اعمال میشه. مثل افزایش زمان ویدئوهای اینستاگرام. اما اگه هدفتون این باشه که ایدهی اصلی سرویس رو تغییر بدیم، احتمالا تاثیرش به عمرمون قد نمیده! مثلا بخوایم تعداد کاراکترهای پستهای توییتر رو بیشتر کنیم. چون این بخش جزو ایدهی محصول بوده و عملا تبدیل به هویتش شده.