من عاشق اتو کردنم. سعی میکنم لباسا رو با دور کم توی ماشین لباسشویی بشورم که لباسای کمتری رو اتو کنم. اگه مچ دستم درد نمیکرد، لباسهای خونه رو هم اتو میکردم. اتو کردن علاوه بر اثر کوتاهمدتِ مرتب به نظر رسیدن، عمرِ لباس رو هم بیشتر میکنه؛ در واقع آدم از ظاهر لباس دیرتر به این نتیجه میرسه که وقت شوهر دادن لباس رسیده!
این آثار اتو کردن هرچقدر هم خوب باشه اما به این دلایل نیست که من عاشق اتو کردنم.
وقتی اتو میکنم ذهنم آزاده هر جا میخواد بره و به هر موضوعی میخواد فکر کنه، چون دیگه اتومَستِر شدم و ناخودآگاه انجام میدم. شروع میکنم به شخم زدن ذهنم و موضوعاتی برای فکر کردن که توی ناخودآگاهم روی هم تلنبار شده.
این بار که اتو میکردم، همزمان به راهاندازی یه چالش توی نزدیکا فکر میکردم: اگه یه روز فرصت داشتم نامرئی بشم، کجا میرفتم؟
کجا میرفتم؟ امممم... کدوم خلوت خصوصی هست که برام جذابه سرک بکشم؟ یه مدت فکر کردم اما به جواب نرسیدم! از یکی از دوستان پرسیدم، به آنی جوابم رو داد و من ترجیح میدم اینجا ننویسم کجا رو گفت! :))
یکم با خودم کلنجار رفتم که از پَسِ ذهنم یه جایی رو بکشم بیرون، اما خیلی موفق نبودم. نهایتش اینه که برم توی خونهی این همسایهمون که قبلا در موردش نوشته بودم و از نزدیک ببینم رفتارش با بچهش همینقدر خشنه که صداش میاد یا نه.
قبلا هم به این فکر کردم که چرا من خیلی کنجکاو نیستم ولی به نتیجهی خاصی نرسیده بودم. از فکر چالش اومدم بیرون و یکم دربارهی کنجکاوی سرچ کردم.
کنجکاوی چیز خوبیه! قاعدتا نه در کار دیگران! اینا یه سری از آثار مثبت کنجکاویه:
- خیلی وقتا میشنویم که میگن برو دنبال اون چیزی/کسی/کاری که خیلی دوست داری، اما این کار برای من یا خیلیای دیگه دقیق قابل شناسایی نیست! یه مجموعه کاریه که دوست داریم. اشکالی نداره، اگه کنجکاو باشیم و توی اون کارایی که کنجکاویمون رو تحریک میکنه سرک بکشیم، میتونیم به اون کار برسیم یا حداقل نزدیک بشیم. کلیتر میشه گفت با کنجکاوی توی افکارمون، علایقمون و ابعاد مختلف شخصیتمون میتونیم خودمون رو بهتر بشناسیم.
- بعد از یه مدتی، ذهن فضای امنی برای خودش درست میکنه که توی اون همه چیز قابل پیشبینیه. کنجکاوی به ما کمک میکنه از این فضا بیرون بیایم. تجارب جدید به دست بیاریم و این، زمینهی خلاقیت رو برای ما فراهم میکنه.
- با کنجکاوی ابعاد مختلف کاری که انجام میدیم رو بهتر میشناسیم در نتیجه احتمالا روشی که کارایی بیشتری داره و زودتر به نتیجه میرسه رو انتخاب میکنیم و کاراییمون بالاتر میره.
- دیدمون مثبت میشه! ذهن آدم بیشتر متمایل به فکر منفیه، چیزایی که نمیدونه رو ترجیح میده بدبینانه تفسیر کنه تا کمتر آسیب ببینه. کنجکاوی منجر به یادگیری و معلومات بیشتری میشه و وقتی موضوعی رو میشناسیم با آرامش بیشتر و دید مثبت سراغش میریم.
خب حالا که فهمیدیم کنجکاوی خوبه، چی کار کنیم؟
۱. خجالت نکشید! دربارهی همه چیز بپرسید.
۲. در مورد مسائل هیچ فرضی نکنید! دربارهی همه چیز بپرسید.
۳. بدون قضاوت گوش بدید. اجازه بدید بقیه مسئله رو از دید خودشون توضیح بدن.
۴. سوالای درست بپرسید. سوالایی که مسئله رو باز کنه. سوالایی که به چرایی و چگونگی مسائل منجر میشه. ایدههای خوب وقتی خودشونو نشون میدن که بتونید سوال رو درست مطرح کنید/بفهمید.
۵. در آن واحد چند تا کار رو باهم انجام ندید. فضایی برای کنجکاوی در اون کارها نمیمونه!
۶. فضای راحت ما جاییه که قطعیت در رخداد اتفاقا وجود داره و در این فضا جایی برای رخدادهای جدید و خلاقیت نیست. در نتیجه کارها/مسیرها/روشهای جدید رو امتحان کنید.
باید کنجکاوی رو تمرین کنم! شاید توی نوشتههای دیگه دربارهی جاهایی که دوست دارم به صورت نامرئی برم نوشتم!